1 زلفین تو را موی بمو گشتم و دیدم جز دود دل خلق در آن حلقه ندیدم
2 با شیخ نگو نکته توحید که شرکست این زمزمه دوش از نی و مزمار شنیدم
3 حاشا که گهی چیده کلیم از شجر طور آن گل که من از گلشن رخسار تو چیدم
4 بادام تو تا انس گرفتم من وحشی وحشی صفت از آدمیان جمله رمیدم
5 خوش باش که بیماری دل رفت زیادم تا حالت بیماری چشمان تو دیدم
6 دستیم نمانده که بسر برزنم از هجر از بس که سر انگشت بحسرت بگزیدم
7 تابو که غبار درت ایدوست بیابم چون باد صبا بر سر هر کوی دویدم
8 تا غنچه تو بوسه گه مدعیان شد سر تا بقدم جامه چو گل باز دریدم
9 ای تیر کمان خانه ابرو بکجائی بازآ که کمان وار زهجر تو خمیدم
10 پای طلبم لنگ شد و هیچ غمم نیست با سر بدر کعبه مقصود رسیدم
11 آشفته کجا کعبه در خانه حیدر آن کاو که جز او سر خداوند ندیدم
دیدگاهها **