کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی
کمال خجندی

از باد سر زلفت یک روز پریشان از کمال خجندی غزل 307

غزل 307 ام از 1252 غزلیات

از باد سر زلفت یک روز پریشان شد

1 از باد سر زلفت یک روز پریشان شد جان و سره مسکینان در پای تو ریزان شد

2 حال دل خود گفتم با چاره گر دردی بیچاره به درد دل آهی زد و گریان شد

3 چشم که رسید آیا باز این دل خرم را کز ناوک مژگانی آزرده پیکان شد

4 دل خواست شدن سوئی جان نیز روان با او تا تو ز نظر رفتی هم این شد و هم آن شد

5 باشد همگی تاوان بر چشم من گریان هر خانه که از باران در کوی تو ویران شد

6 آن مه که شبی دیدی در حسن تمام او را از شرم جمال تو ماهیست که پنهان شد

7 می گفت کمال از می دارم هوس توبه چون دید رخ ساقی از گفته پشیمان شد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر از باد سر زلفت یک روز پریشان شد

شاعر شعر از باد سر زلفت یک روز پریشان شد چه کسی است ؟

شاعر شعر از باد سر زلفت یک روز پریشان شد کمال خجندی می باشد.

شعر از باد سر زلفت یک روز پریشان شد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر از باد سر زلفت یک روز پریشان شد چیست ؟

قالب شعر از باد سر زلفت یک روز پریشان شد غزل است

مضمون اصلی شعر از باد سر زلفت یک روز پریشان شد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر