- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چوگان زلفش از دل من برد گو ببر ای دل بگیرش آن خم چوگان و گو ببر
2 در زحمتم ز درد سر و گفت و گوی عقل ای عقل از سرم برو این گفت و گو ببر
3 ای آشنا چه در پی بیگانه میروی؟ آن را که درد توست تو درمان او ببر
4 صوفی هنوز صافی رندان نخورده است ساقی برای او قدحی زین سبو ببر
5 تا عرض رنگ و بو نکند گل به باغ رو بویش به باد برده و رنگش ز رو ببر
6 گر زانکه عمر میطلبی کردهایم گم عمر دراز در سر زلفت بجو ببر
7 میآورم به پیش تو حاجت که گفتهاند حاجت به نزد صاحب روی نکو ببر
8 یا رب مرا به آرزوی خویشتن رسان! یا از دل و دماغ من این آرزو ببر
9 خو کرده است بر دل تنگ تو جور دوست سلمان! جفای آن صنم تنگ خو ببر