-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زدل بیرون می برد یاد ایام شبابم را عمارت می کند پیمانه ای حال خرابم را
2 زبان رمز می فهمی مشو غافل زمکتوبم به خود پیچیدن او می نماید پیچ و تابم را
3 به یک لبخند قانع نیست دل، ساقی سرت گردم تبسم بیشتر کن، شورتر گردان کبابم را
4 شب هجران دلم را می گزد پیمانه پیمایی زبان مار سازد دوریت موج شرابم را
5 دلم افلاک را از هر طپش در لرزه اندازد به چشم کم نشاید دید جویا اضطرابم را