-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زد هجر بصبح وصال فالم خور داد نشان از آن جمالم
2 خورشید اگر بخانه باشد اختر چه غم است ازو بالم
3 سودای جمال آن پری روی هم خواب ببرد و هم خیالم
4 هر روز زفرقت تو سالی است چون است فراق تو بسالم
5 عناب لبت ببزم بوسید خون خورد زعذر بدسگالم
6 مستقبل و ماضیم چه پرسی بر وصل کنون خوش است حالم
7 زآئینه زدود آب می رنگ شادی برهاند از ملام
8 گر شکوه ای از فراق او رفت الحمد که شاهد وصالم
9 سیراب شدم زلعل نوشش ای خضر چه میدهی زلالم
10 بر درد دل احتمال درمان گفتند و نبود احتمالم
11 الا که بگیرم آن سر زلف در شام فراق بر تو نالم
12 آشفته سگ در علی شو تا فخر کنی باهل عالم