- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زآن دهانم داد دشنامی که من میخواستم بعد عمری دید دل کامی که من میخواستم
2 جست دل زلف دلارامی که من میخواستم یافته امشب دلارامی که من میخواستم
3 سوزی اندر بلبلان افکند و آتش زد به گل داشت باد صبح پیغامی که من میخواستم
4 از چه پیر میفروشانم ز جامی خم نکرد بود در پای خُم آنجا می که من میخواستم
5 بود چشم شوخ او را زلف خالی توامان داشت بر کی دانه و دامی که من میخواستم
6 زاهدی را دید عاشق گشته رندی دوش گفت جمع شد آن کفر و اسلامی که من میخواستم