- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زان زمانی که تن و روح روانم دادند دل سرگشته و چشم نگرانم دادند
2 پشت خم گشتهٔ من گوشه نشین کرد مرا تیر همت بشکستند و کمانم دادند
3 مقصدم را ز دو عالم به کناری بردند و آن گه آن خانهٔ مقصود نشانم دادند
4 فکر آن تنگ دهان کرد چو مویم باریک تا بتان همچو کمر جا به میانم دادند
5 فکر روشن تر از آیینهٔ جان بخشیدند غزل صاف تر از آب روانم دادند
6 قسمت هر که سعیدا به رضایش کردند آنچه از روز ازل خواستم آنم دادند