زین مروح خانه بادی می وزد از جامی دیوان اشعار 25

زین مروح خانه بادی می وزد بس دلپذیر

1 زین مروح خانه بادی می وزد بس دلپذیر برمشام جانت ای دل قوت جان زین بادگیر

2 زین معطر باد هرکس شمه ای چون گل شنید می رود دامان پر از مشک و گریبان پر عبیر

3 بین مشبکها دراو هر سو به صد بند و گره تا کند آیندگان را دل به دام خود اسیر

4 از صفا دیوار او بنموده بی رنج قلم هرچه گشته نقشبندان را مصور در ضمیر

5 تا به دانش را بود صد چشم بر در تا در او پا نهد جمشید خورشید افسر گردون سریر

6 شاه ابوالغازی معز سلطنت سلطان حسین آن که باشد ملک و ملت را معین دین را نصیر

7 بگذرد از مجد و رفعت سر ز چرخ این برج را گر فتد آن آفتاب ملک را بر وی مسیر

8 ناگزیر خلق باشد سایه اقبال او گرچه دارند از فروغ مهر و نور مه گزیر

9 تا زیند اندر پناه دولتش پیر و جوان یاور او باد هم بخت جوان هم عقل پیر

عکس نوشته
کامنت
comment