1 زین الانام خواجه قلیخان که جد او بد شیخ بابویه سلام الوری علیه
2 ناگاه از جهان به جنان نقل کرد و گشت تاریخ رحلتش ولد شیخ بابویه
1 کسی هم بوده کز شوخی بزور یک نظر کردن تواند صد هزاران خانه را زیر و زبر کردن
2 کسی هم بوده کز مردم اگر عالم شود خالی تواند در دل جن و ملک مهرش اثر کردن
1 به مهر غیر در اخلاص من خلل کردی ببین کرا به که در دوستی بدل کردی
2 چه اعتماد توان کرد بر تو ای غافل که اعتماد بر آن مایهٔ حیل کردی
1 دیشبش در خواب دیدم با رخ چون آفتاب آن چنان فرخ شبی دیگر نمیبینم به خواب
2 بسته آتشپارهٔ من تیغ و من حیران که چون بسته باشد در میان آتش سوزنده آب