1 زنجیره نشین زریش درویش خوش است ور هست توانگر از بز و میش خوش است
2 زنجیره کجا؟ حنا و حمام کجا؟ زنجیره نشین مثل تو بی ریش خوش است
1 خواب بس ای بخت خفته شب به سر آمد خیز که صبح است و آفتاب برآمد
2 خسرو انجم که دی بسیج سفر کرد اینک امروز باز از سفر آمد
1 این طارم فرخنده که پیداست زبیدا بالاتر و والاتر از این گنبد خضرا
2 گر خود زمی است از چه فلک دارد در زیر ور خود فلک است از چه زمین دارد بالا؟
1 جلایر: گر توانی کرد، کاری اگر تو لولو شهوار داری
2 نیاری از چه این لولو به بازار که نیکو مشتری داری خریدار