زاضطراب چو موج سراب آب از جویای تبریزی غزل 504

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

زاضطراب چو موج سراب آب نخورد

1 زاضطراب چو موج سراب آب نخورد دلی که در غم زلف تو پیچ و تاب نخورد

2 شبی که مغز جگر را به روی کار نداشت ز خونفشانی مژگان تر دل آب نخورد

3 دل است قابل فیضان درد از اعضاء بلی شکست بجز فرد انتخاب نخورد

4 چرا چو غنچه شمیم گل آید از دهنش به جای باده اگر شوخ من گلاب نخورد

5 علو همت شمشیر یار را نازم کمر به خون دلم تا نبست آب نخورد

6 اسیر ساده دلیهای زاهدم جویا غم زمانه بخورد و شراب ناب نخورد

عکس نوشته
کامنت
comment