زانرو که زد به بلبل پرشور، از حزین لاهیجی غزل 251

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

زانرو که زد به بلبل پرشور، پشت دست

1 زانرو که زد به بلبل پرشور، پشت دست تا حشر می گزد، گل مغرور، پشت دست

2 در کوی عشق، پا به ادب بر زمین گذار این بیشه، شیر می خورد از مور پشت دست

3 دیشب به زور جام ادب سوز عاشقی زد مستیم، به ساغر منصور پشت دست

4 از فیض فقر، می زند امروز مدتی ست کشکول ما، به کاسهٔ فغفور، پشت دست

5 چشم تو در بهشت ز مژگان پر غرور مستانه می زند به صف حور، پشت دست

6 طالع نگر که نیست به دست نگاه من مستانه دیدنی ز تو مستور، پشت دست

7 موسی کشد خجل، ید بیضا در آستین بیند ز شمع من، اگر از دور پشت دست

8 یا رب به کیش کیست بت ما که می زند بر مست پشت پا و به مخمور پشت دست؟

9 از پایداری مژهٔ خون فشان حزین زد قطره ام به قلزم پرشور پشت دست

عکس نوشته
کامنت
comment