-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زین بادیه چون رفت مه نوسفر من کاین دشت همه دجله شد از چشم تر من
2 خوش باد بمرغان چمن وقت که صیاد در دام شکسته است همه بال و پر من
3 شد چاشنی کام رقیبش شکر وصل آن نخل که خورد آب زخون جگر من
4 دادی تن سیمین بزر و نیست بیادت از اشک چه سهم من و روی چو زر من
5 ای یوسف کنعانی در مصر عزیزی هرگز نکنی یاد که چونشد پدر من
6 این برق جهانسوز که بر حاصل ما رفت هیهات که بر جای گذارد اثر من
7 از کوه غم عشق تو آمد سحر آواز مژده که دو صد طور بود در کمر من
8 آشفته چه سوز است بجانم که در این باغ همچون شجر طور شرر شد ثمر من
9 بگفت سحر پیر خرابات بمستان سرچشمه کوثر بود از خاک در من
10 آن باده فروش خم توحید الهی کش خاک کف پای بود تاج سر من