زند بر خرمن شادیّ و غم برق از حزین لاهیجی غزل 842

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

زند بر خرمن شادیّ و غم برق جمال تو

1 زند بر خرمن شادیّ و غم برق جمال تو نباشد عشق را کاری، به هجران و وصال تو

2 قدح پیمای دیدارم، نه خون است اینکه می بارم می آلود است جام دیده ام از رنگ آل تو

3 چه فیض است این تعالی الله که در دربای می گم شد سبوی شبنم از خورشید حسن بی زوال تو؟

4 ز چشمم دیدهٔ خورشید محشر خیره می گردد چو خوابم شد شبیخون خورده خیل خیال تو

5 حزین از باده نتوانم شکیبا شد، تو خود دانی شکستم توبه را، برگردن زاهد وبال تو

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر