-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زند بر خرمن شادیّ و غم برق جمال تو نباشد عشق را کاری، به هجران و وصال تو
2 قدح پیمای دیدارم، نه خون است اینکه می بارم می آلود است جام دیده ام از رنگ آل تو
3 چه فیض است این تعالی الله که در دربای می گم شد سبوی شبنم از خورشید حسن بی زوال تو؟
4 ز چشمم دیدهٔ خورشید محشر خیره می گردد چو خوابم شد شبیخون خورده خیل خیال تو
5 حزین از باده نتوانم شکیبا شد، تو خود دانی شکستم توبه را، برگردن زاهد وبال تو