- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 امشب زمی چو مجلس دلدار گرم شد بازار گل فروشی رخسار گرم شد
2 جان را ز فیض عشق تعلق بود به جسم چندان بتافت مهر که دیوار گرم شد
3 بر من از این باده مپیما می نگاه سوزد دلم به سینه که بسیار گرم شد
4 برداشت چون نقاب ز رخ بزم در گرفت هنگامه ای ز شعلهٔ دیدار گرم شد
5 جویا چو مهر مطلع انوار فیضهاست آن سرکه از پیالهٔ سرشار گرم شد