1 زاهل شر جامی اگر صد زخم بر جان آیدت جز دعای خیرشان حرفی مده از دل برون
2 از نبی نامد چو بر درج گهر سنگین رسید جز صدای اهد قومی انهم لا یعلمون
1 ای ز وجود تو نمود همه جود تو سرمایه بود همه
2 مبدع نوی و کهن ما تویی هست کن و نیست کن ما تویی
1 ای ز کرم چاره گر کارها مرهم راحت نه آزارها
2 روشنی دیده بینندگان پردگی پرده نشینندگان
1 از حسن آن بصری نافذ بصر نکته ای آرند عجب مختصر
2 کز دل غفلت زده گر دم فشاند آن نفس پاک که حجاج راند