- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زاهد که همی گفت می ناب حرام است میخورد و بگفت آنکه حرام است کدام است
2 حوران بهشتی بجوار تو جواریست غلمان بسر کویت استاده غلام است
3 گر حکمتی آموخت زخم بود فلاطون ور حشمت جمشید زیک پرتو جام است
4 عمریست که زلفین تو بر آتش رخسار میسوزد و چون مینگری عنبر خام است
5 عنبر نستانم زکس ونافه نبویم بوی سر زلفین توام تا بمشام است
6 گر زاهد شهرست که از جام تو مستست گر آهوی وحشیست که در دام تو رام است
7 نقص است بمه نسبت آن روی که از ماه هر روز شود ناقص وز دوست تمام است
8 بی تو نکنم عیش اگر باغ بهشت است من با تو خورم باده اگر ماه صیام است
9 چشمان تو بر چهره جادوست ببابل در زلف بناگوش تو شعرا که بشام است
10 فرهاد که جان داد زشوق لب شیرین جانبازی و ناکامی او غایت کام است
11 آشفته چه غم باشدش از هول قیامت آنرا که علی رهبر و مولی و امام است