زاهد از پای خم باده چه سان از حزین لاهیجی غزل 765

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

زاهد از پای خم باده چه سان برخیزم؟

1 زاهد از پای خم باده چه سان برخیزم؟ من نیفتاده ام آن سان که توان برخیزم

2 صبح محشر که سر از خواب گران بردارم هم به رخساره ی ساقی نگران برخیزم

3 دست افتاده کسی نیست که گیرد، جز می اگر آید به کفم رطلل گران، برخیزم

4 نظری بر دل زارم فکن ای نور قدیم رخ نما، تا ز ظلام حدثان برخیزم

5 مشکل این است که از کوی تو نتوانم خاست ور نه آسان ز سر هر دو جهان برخیزم

6 من افتاده خدا را به خرابات برید تا ز فیض نظر پیر مغان برخیزم

7 شدم از دست حزین ، دوش که حافظ می گفت مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم؟

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر