-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زاهد از حلقهٔ ما چون دگران برخیزد کف زنان، جامه دران، رقص کنان برخیزد
2 پردهٔ دیده حجاب است میان من و دوست خرّم آن روز که این هم ز میان برخیزد
3 خوار و پامال تر از سایهٔ افتاده منم از کنارم اگر آن سرو روان برخیزد
4 سینه، دل را چه خیال است کند زندانی؟ زین قفس بلبل ما، بال فشان برخیزد
5 با تو در خلوت دل وصل تو را می خواهم کز میان کلفت روزان و شبان برخیزد
6 هر جفایی که کنی راحت جان است ولی رسم انصاف مبادا ز جهان برخیزد
7 برکش از دل نفس مولوی روم، حزین تا ز گلزار سمن، رنج خزان برخیزد