زاهد از حلقهٔ ما چون دگران از حزین لاهیجی غزل 549

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

زاهد از حلقهٔ ما چون دگران برخیزد

1 زاهد از حلقهٔ ما چون دگران برخیزد کف زنان، جامه دران، رقص کنان برخیزد

2 پردهٔ دیده حجاب است میان من و دوست خرّم آن روز که این هم ز میان برخیزد

3 خوار و پامال تر از سایهٔ افتاده منم از کنارم اگر آن سرو روان برخیزد

4 سینه، دل را چه خیال است کند زندانی؟ زین قفس بلبل ما، بال فشان برخیزد

5 با تو در خلوت دل وصل تو را می خواهم کز میان کلفت روزان و شبان برخیزد

6 هر جفایی که کنی راحت جان است ولی رسم انصاف مبادا ز جهان برخیزد

7 برکش از دل نفس مولوی روم، حزین تا ز گلزار سمن، رنج خزان برخیزد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر