1 زاهد مخمور را راهِ مناجات بس عارف مجموع را کنج خرابات بس
2 شاهد ما گو درآی تا نظری خوش کنیم بیغرض عشق را ذوق ملاقات بس
3 زهد مورز ای فقیه باده خور و عشق باز گر دم ما میزنی هم روش مات بس
4 معرفت کردگار وصف کن ار عارفی ور نه کرم کن خموش چند کرامات بس
5 ز آن چه تو گم کردهای باز نیابی به بانگ نعره مزن تا به کی زین همه طامات بس
6 رمز نزاری نگر تا که بدانی که چیست یعنی اگر طالبی رهبرِ دانات بس
دیدگاهها **