زاهد ز آب میکده پرهیز از آشفتهٔ شیرازی غزل 1218

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

زاهد ز آب میکده پرهیز می‌کنی

1 زاهد ز آب میکده پرهیز می‌کنی تیغ ریا به سنگ فسون تیز می‌کنی

2 رطل گران ز باده چو لبریز می‌کنی دل را ز موج فتنه سبک‌خیز می‌کنی

3 دل می‌کنی شکار به مژگان جان‌شکاف جان را اسیر زلف دلاویز می‌کنی

4 مطرب بزن به پرده عشاق ناخنی گر ساز نغمه طرب‌انگیز می‌کنی

5 از زلف یار می‌رسی ای باده مشک‌بوی ناسور دل به نفخه گل‌بیز می‌کنی

6 نام رقیب زآن لب شیرین چو می‌بری زهری‌ست از فسون شکرآمیز می‌کنی

7 آویخته به زلف تو آشفته سرنگون تحقیق گر ز مرغ شب‌آویز می‌کنی

8 خون عراق و فارس به یک غمزه ریختی آهنگْ ترک من سوی تبریز می‌کنی

9 آشفته گرچه وصف بتان است کار تو مدح علی و آل علی نیز می‌کنی

10 مدح علی چگونه کنی با زبان لال کی وصف بحر قطره ناچیز می‌کنی

عکس نوشته
کامنت
comment