- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زاهد بگ آفتاب سلاطین شرق و غرب دارای تاج بخش و خدیو جهان ستان
2 ای در جبین صبح نمایت چو آفتاب انوار سروری ز صباح صبی عیان
3 حلم تو در ثبات گر و بسته در زمین عزم تو در شتاب سبق برده از زمان
4 آبی است رمح و تیغ تو کان آب خصم را گاهی ز سینه میگذرد گاهی از میان
5 برتافته است پنجه بخت تو دست چرخ فیالجمله خود چه پنجه زند پیر با جوان
6 با چرخ اگر به زور کند دست با کمر بخت تو آورد به زمین پشت آسمان
7 شاها به مرکبی تو مرا وعده دادهای خواهم تکاوری ز جناب خدایگان
8 چون همتت بلند و چو جودت فراخ رو چون دولتت جوان و چو حکم تو بس روان
9 کام است اسب نیکرو علی رغم بدسگال تو کام بخش بادی و من بنده کامران