زعشق روی تو هر کو مرا از آشفتهٔ شیرازی غزل 180

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

زعشق روی تو هر کو مرا نمود ملامت

1 زعشق روی تو هر کو مرا نمود ملامت بیک مشاهده از عمر رفته داشت شکایت

2 کسی زشنعت اعدا زدوست روی نتابد که همدمند زآغاز عاشقی و ملامت

3 تمام وحشت مردم بحشر این بود و بس که شام هجر درآید بجای روز قیامت

4 گناه دیگری از دیگری نخواسته ایزد مراست دیده نظرباز و دل کچیده غرامت

5 طمع زجان ببرد هر که جا گزید در آتش زعشق دم نزند هر که راست میل سلامت

6 زنو قیامت دیگر کنی بپای همانا بمحشر ار بخرامی بتا بآن قد و قامت

7 زکوی میکده کی رو کنم بصومعه زاهد که من زپیر مغان دیده ام هزار کرامت

8 گذر زکوی تو کردن بخلق بس شده مشگل زبسکه قافله دل فکنده رحل اقامت

9 زخلق راز من آشفته کی نهفته بماند که هست چهره و اشکم بدرد عشق علامت

عکس نوشته
کامنت
comment