-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زعشق روی تو هر کو مرا نمود ملامت بیک مشاهده از عمر رفته داشت شکایت
2 کسی زشنعت اعدا زدوست روی نتابد که همدمند زآغاز عاشقی و ملامت
3 تمام وحشت مردم بحشر این بود و بس که شام هجر درآید بجای روز قیامت
4 گناه دیگری از دیگری نخواسته ایزد مراست دیده نظرباز و دل کچیده غرامت
5 طمع زجان ببرد هر که جا گزید در آتش زعشق دم نزند هر که راست میل سلامت
6 زنو قیامت دیگر کنی بپای همانا بمحشر ار بخرامی بتا بآن قد و قامت
7 زکوی میکده کی رو کنم بصومعه زاهد که من زپیر مغان دیده ام هزار کرامت
8 گذر زکوی تو کردن بخلق بس شده مشگل زبسکه قافله دل فکنده رحل اقامت
9 زخلق راز من آشفته کی نهفته بماند که هست چهره و اشکم بدرد عشق علامت