زاده عشقی هم ازو خواه زاد از جامی غزل 144

زاده عشقی هم ازو خواه زاد

1 زاده عشقی هم ازو خواه زاد باش بدو شاد و ازو جو رشاد

2 روی به عشق نیست عاشق و معشوق و مرید و مراد

3 راه مده وهم دویی را به خود رخنه مکن قاعده اتحاد

4 معتقد غیر دویی نیست عقل خاک سیه بر سر این اعتقاد

5 فقر سوادیست که در چشم عشق نور عیان نیست بجز زان سواد

6 هرکه ازان نور نشد دیده ور بر نظر او نکنند اعتماد

7 جامی ازو آمد و گم شد در او منه المبداء و الیه المعاد

عکس نوشته
کامنت
comment