-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زابروان تیغِ دوسَر بر مه و مهر آختهای رتبهٔ خود چه توان کرد که نشناختهای
2 هیچکس راه نبرده که کجا منزل تست چون کلیسا و حرم هردو بپرداختهای
3 گفتی ای عقل که با عشق کنم ساز نبرد پنجه ای صعوه به شاهین ز چه انداختهای
4 مطربا راست نوازی ره عشاق بیار اینچنین نغمه از این پرده تو ننواختهای
5 این صفآرایی مژگانِ سیه حاجت نیست که به یک غمزه تو کار دو جهان ساختهای
6 دین و دل صبر و خرد رفت به تاراج نظر تا تو ای عشق دو اسبه به سرم تاختهای
7 نوبت سلطنت امروز بزن کز خم زلف پرچم از غالیه بر مهر و مه افراختهای
8 سروناز که در این باغ شده جلوهگهت که تو را طوق به گردن بود و فاختهای
9 شاید آشفتهای که اکسیر مرادت بزنند زان که در بوته اخلاصش بگداختهای
10 کعبهٔ دل ز علی جا چه دهی نقش بتان بازی عشق و چنین نرد دغل باختهای