- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زآب دو دیده گل کنم خاک در سرای او تا نشود ز آه من محو نشان پای او
2 روی به خاکپای او شب به خیال میهنم دست رسی دگر مرا نیست به خاکپای او
3 گشت به تلخاکیم لیک خوشم که در جهان کس نکشید همچو من آرزوی جفای او
4 آن که ز پای تا به سر گشته بلای جان من دور مباد یه نفس از سر من بلای او
5 نقش سم سمند او هر که نشان دهد بمن گر همه خاک ره بو چشم من است جای او
6 گرچه ز فقر دمبدم گشت زیاد محتش محتشمم لقب نشد تا نشدم گدای او