ز بس کز توست زیر بارجان از محتشم کاشانی غزل 490

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

ز بس کز توست زیر بارجان مبتلای من

1 ز بس کز توست زیر بارجان مبتلای من چو ریگ از هم بپاشد کوه اگر باشد به جای من

2 به قدر عشق اگر در حشر یابد مرتبت عاشق بود بر دوش مجنون در صف محشر لوای من

3 شود مجنون ز لیلی منفعل فرهاد از شیرین چو با مهر تو سنجد داور محشر وفای من

4 شود دوزخ سراسر حرف من گر عشق خوبان را گنه داند خدا وانگه به فعل آرد جزای من

5 اگر در وادی وصلش بنودی یک جهان درمان مرا تنها جهانی درد کی دادی خدای من

6 ز بس کز عاشقی پا در کلم ممکن نمی‌دانم که بیرون آید از گل روز محشر نیز پای من

7 زهر چشمی شود صد چشمه خون محتشم جاری چو افتد در میان روز قیامت ماجرای من

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر