-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز دست رفت دل و در پی شراب افتاد فغان که مهر سلیمان ز کف در آب افتاد
2 به وعده کار فتاده ست عاشقان ترا گذار قافله ی تشنه بر سراب افتاد
3 گذشت هجر به من، تا وصال او چه کند چراغ صبحم و کارم به آفتاب افتاد
4 رخ تو از عرق شرم می برد هوشم لطیف تر بود آن گل که در گلاب افتاد
5 سلیم، هند جگرخوار خورد خون مرا چه روز بود که راهم به این خراب افتاد