ز طوف میکده واجب بود سپاس از سلیم تهرانی غزل 76

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

ز طوف میکده واجب بود سپاس مرا

1 ز طوف میکده واجب بود سپاس مرا که کرد شوق برهمن خداشناس مرا

2 چنان که سایه ی ابر بهاری از خورشید ز جلوه ی تو پریشان شود حواس مرا

3 مگر ز دست تو ای بوالهوس قدح گیرد هزار مرتبه ضایع شد التماس مرا

4 نمی کنم به گل و لاله دست، پنداری که باغبان به چمن برده بهر پاس مرا

5 مرا به رد و قبول زمانه کاری نیست اگر کسی نشناسد، تو می شناس مرا

6 ز بس به جام شراب است الفتم، چون ماه برد گرفتگی دل، صدای طاس مرا

7 به چشم پاک بنازم، که هر نفس بلبل برد به سیر گلستان به التماس مرا!

8 چنان به سیر چمن بی تکلفانه روم که عندلیب کند باغبان قیاس مرا

9 ازان به کشت امل همچو خوشه می لرزم که موج آب خبر می دهد ز داس مرا

10 به عزم سیر چمن چون روم ز خانه برون؟ که خارهاست به پا از گل پلاس مرا

11 ز بس گزند چو یوسف کشیده ام از چاه چو مار می شود از ریسمان هراس مرا

12 ز بس که جامه دریدم به عشق و رسوایی ز تن کناره کند چون علم لباس مرا

13 چگونه دامن وصل ترا نگه دارم؟ ز کار رفته چو سرپنجه ی حواس مرا

14 سلیم همچو مسیحا روم به سوی فلک چه کار مانده درین دیر بی اساس مرا؟

عکس نوشته
کامنت
comment