1 ز دام عشق کی آزادی ام هوس باشد که رخنه در دلم از رخنه ی قفس باشد
2 چه می کند چمن عیش ما بهاری را که همچو فصل گل صبح، یک نفس باشد
3 درین چمن چه کنی فکر آشیان که درو بنفشه را سر پرواز چون مگس باشد
4 ز بخت خویش چه نقصان که نیست در کارم چو می فروش که همسایه ی عسس باشد
5 سلیم توبه ز می کرده ام، ولی در بزم کسی که می دهدم جام، تا چه کس باشد