ز حجاب عشق خون شد جگرم از مشتاق اصفهانی غزل 276

مشتاق اصفهانی

آثار مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

ز حجاب عشق خون شد جگرم کنم چه چاره

1 ز حجاب عشق خون شد جگرم کنم چه چاره که تو در کنارم و من ز تو مانده بر کناره

2 گر از الفت دل تو شکند دلم چه حیرت که دل من آبگینه دل تست سنگ خاره

3 نگری باشک گرمم چو بچشم کم نظرکن که بخرمن که آتش نگرفت از این شراره

4 شمرد چسان برت کس غم بیشتر ز پیشم که فزون ز هر حسابست و برون ز هر شماره

5 مه من توراست یارب چه قدر صفای طلعت که نماید از بناگوش تو عکس گوشواره

6 بگدا چگونه طفلی چو تو سر فرود آرد که قدم به تخت شاهی زده‌ای ز گاهواره

7 چه تفاوت ارنمائی رخ اگر نه کز تو دارم نه شکیب بستن چشم و نه طاقت نظاره

8 نگرم چگونه سیرت که تو را چو بینم از خود روم و بخود نیایم که به بینمت دوباره

9 چه شد اینکه بدر شد مه که اگر خطی و خالی بودش درست ماند برخ تو ماه پاره

10 چو غبار من فتاده ز پی سمندت اما چه غم پیاده داری تو که میروی سواره

11 ز طرب چگونه مشتاق فسرده جان زند دم که بملک شادکامی دل اوست هیچ کاره

عکس نوشته
کامنت
comment