- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز بوی باده دلم آب و رنگ می گیرد ز نام توبه آیینه ام زنگ می گیرد
2 ز محتسب مکن اندیشه ، زود باده بیار که او گناه بر اهل درنگ می گیرد
3 دلم ز کوی خرابات دور کرده، هنوز خبر ز کوچهٔ ناموس وننگ می گیرد
4 به ملک هستی ما رو نهاد سلطانی که ما به صلح دهیم او به جنگ می گیرد
5 به لاک جوهر شمشیر، ناز خوبانیم که تار زخم جدا گشته رنگ می گیرد
6 هجوم عشوهٔ یار است بر دل عرفی سپاه کیست که شهر فرنگ می گیرد