- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز تب مباد صداعی بدان جوان یارب که صدقه سرش این پیر ناتوان یارب
2 ز هجر یارب و افغانم از فلک بگذشت توام خلاص نمایی ازین فغان یا رب
3 رسید یا رب من شام غم به مجمع دیر چه باشد از تب من بشنود از آن یارب
4 ز دیر مغبچه ای مست شد برون سوی شهر ز اهل زهد بدیر امینش رسان یارب
5 شدن به کوی ریا شیخ را خوش است مباد مرا بجز روش کوچه مغان یارب
6 چو سرکشی است طریق ریا سر فانی شود بدیر فنا خاک آستان یا رب!