-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز خانه تاخت برون کرده ساغری دو سه نوش لب از شراب در آتش گل از عرق در جوش
2 خمار رفته ز سر تازه نشاء از می تلخ اثر ز تلخی می در لبان شهدفروش
3 چو شاخ گل شده کج در میان خانه زین اتاغه از سر دستار میل سر دوش
4 ز رخش راندنش از ناز در نشیب و فراز زمین ز شوق به افغان و آسمان به خروش
5 نموده دوش بدوش ابروان خم به خمش به زور غمزهٔ کمانها کشیده تا سردوش
6 سرشک کرده هم آغوش کامکاران را قبای ترک که تنگش کشیده در آغوش
7 لباس بزم به برآمد آن چنان که مگر رود جریده زند برهزار جوشن پوش
8 ز حالت مژه آن عقل مات مانده که چون یکی شراب خورد دیگری رود از هوش
9 ستاده محتشم از دور بهر عرض نیاز لب از اشاره به جنبش زبان عرض خموش