ز سدره طوبی اگر آمدن سوی تو تواند از جامی غزل 199

ز سدره طوبی اگر آمدن سوی تو تواند

1 ز سدره طوبی اگر آمدن سوی تو تواند به پایبوسی سرو تو خویش را برساند

2 چنان ز چشم تو بیمار شد که از نم شبنم شکوفه بر لب نرگس به پنبه آب چکاند

3 نهال سرو روان گر رسد به چشمه چشمم به یاد قد تواش برکنار خویش نشاند

4 ز مهر و مه سپر تو به تو چه سود فلک را چو تیر آن دل من ز هر دو می گذراند

5 غمی که دادیم آن را نصیب غیر مگردان که از کریم نشاید که داده باز ستاند

6 به صاف و درد چه لایق بخیلی اهل کرم را خوش آن که هم بخورد هرچه یافت هم بخوراند

7 میان آتش و آب از غم تو دلشده جامی ز سینه شعله فروزد ز دیده اشک فشاند

عکس نوشته
کامنت
comment