ز رخ چون آتش موسی نمودی، از حزین لاهیجی غزل 828

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

ز رخ چون آتش موسی نمودی، سینه سینا کن

1 ز رخ چون آتش موسی نمودی، سینه سینا کن لبت را چون دم عیسی ست، این دل مرده احیا کن

2 چو نگذاری به عقلم، رهنمون کن شور سودایی ز شهر آواره ام چون می کنی، مجنون صحرا کن

3 فروزان چهره چون شمع آمدی، پروانه ات گردم به بالینم دمی بنشین و جانبازی تماشا کن

4 گره در دیده ام گردید طوفان سرشک از غم عنان گریه را بگذار و سیر موج دریا کن

5 حریف میگساران نیستی خشکی مکن زاهد هماورد دل دریا نیی، ای خس مدارا کن

6 چو مرد دین نیی با نفس کافر برنمی آیی سکندر نیستی اندیشه از نیروی دارا کن

7 حزین از خامه چون مشّاطهٔ حسن ادا گشتی به کف تا شانه داری، عقده از زلف سخن وا کن

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر