ز حسرت خاک شد این چشم غمناک از کمال خجندی غزل 664

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

ز حسرت خاک شد این چشم غمناک

1 ز حسرت خاک شد این چشم غمناک به خاک ار پا نهی باری برین خاک

2 نکر آموخت آن چشم از تو شوخی چه زود استاد شد شاگرد چالاک

3 معلقها زند از شادی آن صید که آویزی پس از بسمل به فتراک

4 چو از رخ خوی به دامن پاک سازی شود پاکیومتر آن دامن پاک

5 ز شبگردی چه ترسم بار در چشم ندارم روز روشن از عسس پاک

6 به مرگ محتسب کم خور دل غم به مقدار مصیبت جامه زن چاک

7 کمال از خس شپارد کمترت دوست مگر در دوستی افتاد خاشاک

عکس نوشته
کامنت
comment