ز آب حیات مشک خطا را سرشته‌اند از جامی غزل 134

ز آب حیات مشک خطا را سرشته‌اند

1 ز آب حیات مشک خطا را سرشته‌اند گرد لب تو آیت رحمت نوشته‌اند

2 من که و کاخ عیش، که خشت وجود من از خاک رنج و چشمه محنت سرشته‌اند

3 هرگز به آب و رنگ تو نشکفته غنچه‌ای در باغ حسن زین همه گل‌ها که کشته‌اند

4 عمرم وفا به وعده وصلت نمی‌کند این رشته را نگر که چه کوتاه رشته‌اند

5 تو اهل این جهان نیی آیا چه کرده‌ای کاهل بهشت دامنت از کف بهشته‌اند

6 آن تازه میوه‌ای که ز رشک شکرلبان درهم کشیده روی ترش همچو کشته‌اند

7 جامی نظر ببند که طبع پری‌رخان خالی‌ست ز آدمیت اگر خود فرشته‌اند

عکس نوشته
کامنت
comment