-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز آب حیات مشک خطا را سرشتهاند گرد لب تو آیت رحمت نوشتهاند
2 من که و کاخ عیش، که خشت وجود من از خاک رنج و چشمه محنت سرشتهاند
3 هرگز به آب و رنگ تو نشکفته غنچهای در باغ حسن زین همه گلها که کشتهاند
4 عمرم وفا به وعده وصلت نمیکند این رشته را نگر که چه کوتاه رشتهاند
5 تو اهل این جهان نیی آیا چه کردهای کاهل بهشت دامنت از کف بهشتهاند
6 آن تازه میوهای که ز رشک شکرلبان درهم کشیده روی ترش همچو کشتهاند
7 جامی نظر ببند که طبع پریرخان خالیست ز آدمیت اگر خود فرشتهاند