- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز میغ اندر جهد هزمان درخشا شود میغ از درخشیدنش رخشا
2 کجا طفلی کشد با دست لرزان خطی زرین، بدان ماند درخشا
3 دمد تندر بدان قوت که گویی شودکوه ازنهیبش پخش پخشا
4 الا زین سنگسار ابر فریاد کریما کردگارا جرم بخشا
5 تگرگی آمد از بالا که گفتی کشد رستم خدنگ از پشت رخشا
6 ز سنگک اا باغ چون دشت نمک شد که بود از لاله چون کان بدخشا
7 دژم شد گونهٔ نسرین روشن سیه شد چهرهٔ شببوی رخشا
8 نگه کن تا چه گوید رودکی انک بههر بابش ز حکمت بود بخشا
9 نباشد زین زمانه بس شگفتی اگر بر ما ببارد آذرخشا