ز کوی دوست آمد شاد از جهان ملک خاتون غزل 1273

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

ز کوی دوست آمد شاد بادی

1 ز کوی دوست آمد شاد بادی ولی از ما نکرد او باز یادی

2 نگشتم شادمان از وصل و هردم مرا بر دل ز غم باری نهادی

3 به شاگردی وصلش جان بدادم ندیدم زین صفت من اوستادی

4 از ایامم چو جز غم نیست روزی مرا خود کاشکی مادر نزادی

5 اگرنه همچو خاکم خوار کردی به باد جور ما را چون بدادی

6 وگرنه مرغ زیرک بودی این دل به دام عشق رویت کی فتادی

7 جهان را سر به سر پیمود دیده ندیده مثل تو یک حور زادی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر