ز بس آه غمت زین جان آتشناک خواهم از جامی غزل 115

ز بس آه غمت زین جان آتشناک خواهم زد

1 ز بس آه غمت زین جان آتشناک خواهم زد ز دود آه شبگون خیمه بر افلاک خواهم زد

2 چو آیی از سفر تا گیرمت بی پیرهن در بر ز شوق تو گریبان تا به دامان چاک خواهم زد

3 به سر خواهم ز جورت خاک کردن چون کنی جلوه بدین حیله به چشم اهل غرض را خاک خواهم زد

4 چو تو زهرم دهی جانا طبیبم گو میا بر سر که سنگش بی لبت بر حقه تریاک خواهم زد

5 ز خاشاک است گلبن خرمنی گر با رخت لافد به جای گل ز آهش شعله در خاشاک خواهم زد

6 پس از کشتن به خاکم گر سواره بگذری روزی ز زیر خاک دستت در خم فتراک خواهم زد

7 چو جامی دفتر نام بتان خواهد ز من نامت رقم در وی بت خوانخواره بی باک خواهم زد

عکس نوشته
کامنت
comment