ز هجران بر لب آمد جان غمناک از جامی غزل 548

ز هجران بر لب آمد جان غمناک

1 ز هجران بر لب آمد جان غمناک الا یا لیت شعری این القاک

2 به هر جمعیتی وصل تو جویم لعل الله یجمعنی و ایاک

3 کسان را مهر دل از دیده خیزد و قلبی کان قبل العین یهواک

4 نعیم خلد اگر گردد میسر لعمری لا یطیب العیش لولاک

5 عنان عزم هر سویی که تابی سوی قلب المتیم لیس ماواک

6 شدم خاک ره و دامن کشیدی ز من چون شاخ گل حاشاک حاشاک

7 به قصد قتل جامی می کشی تیغ کرمها می کنی الله ابقاک

عکس نوشته
کامنت
comment