ز حد گذشت جدائی ز حد گذشت جفا از عبید زاکانی غزل 1

عبید زاکانی

آثار عبید زاکانی

عبید زاکانی

ز حد گذشت جدائی ز حد گذشت جفا

1 ز حد گذشت جدائی ز حد گذشت جفا بیا که موسم عیشست و آشتی و صفا

2 لبت به خون دل عاشقان خطی دارد غبار چیست دگر باره در میانهٔ ما

3 مرا دو چشم تو انداخت در بلای سیاه و گرنه من که و مستی و عاشقی ز کجا

4 کجا کسیکه از آن چشم ترک وا پرسد که عقل و هوش جهانی چرا کنی یغما

5 ز زلف و خال تو دل را خلاص ممکن نیست که زنگیان سیاهش نمی‌کنند رها

6 دلم ز جعد تو سودائی و پریشانست بلی همیشه پریشانی آورد سودا

7 عبید وصف دهان و لب تو میگوید ببین که فکر چه باریک و نازکست او را

عکس نوشته
کامنت
comment