- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز فیض نور معنی شام اهل دل سحر باشد چراغ خلوتم از خویش روشن چون گهر باشد
2 ز بس از خویشتن رفتند در بزم تو مشتاقان تکلم بر لب حیرت نصیبات خبر باشد
3 اگر داری عزای فوت وقت ای دل خوشا حالت نپنداری که اینجا نخل ماتم بی ثمر باشد
4 فنا شاه و گدا را همچو خم در یابد ای غافل بلند و پست عالم رمزی از زیر و زبر باشد
5 زمژگان دست خونریزی چو بر ترکش زند چشمت دلی نبود که نگدازد سراپا گر جگر باشد
6 نمی آید خبر از عالم رفتن ز خود جویا خبر دارد ز عالم هر که از خود بیخبر باشد