1 ز غبن هدهد میمون که شد متابع زاغ ز رشک ملک سلیمان که شد مسخر دیو
2 به گوش معنی بشنو که هر دمی صد بار شهان سلغری از خاک برکشند غریو
3 کجاست آصف تا نوحه گر شود بر ملک که بر و بحرش بی کد خدای ماند و خدیو
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 سر آن ندارد این دل که ز عشق سر ندارد سر عشق می نگیرد به خودم نمی گذارد
2 چو تنوره ئیست ز آتش تن من ز گرمی دل خنک آن تنی ست باری که دلی چنین ندارد
1 به جان بریم ترا سجده تا به سر چه رسد نثار پای تو سرهاست تا به زرچه رسد
2 ترا ز نور جلالت نمی توانم دید به چشم جان به سرت تا به چشم سر چه رسد
1 هر شب چو ز هجر تو دل تنگ بنالد از سوز دلم سنگ به فرسنگ بنالد
2 هر صبحدم از درد فراق تو بنالم زانگونه که در وقت سحر چنگ بنالد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **