1 ز گردون آرمیده چون بود خلق؟ که ایزد خود در او آرام ننهاد
2 خنک آنکس که در میدان ارواح قدم در خطه اجسام ننهاد
1 بلبل آمد به در باغ و ز گل راه بخواست وز گل این بار به فریاد و علی الله بخواست
2 گل بدو گفت اگرت آرزویی هست بخواه خدمت خاص گلستان به سحرگاه بخواست
1 ز عالم دلربایی بر نیامد کزو شور و جفایی بر نیامد
2 چه گویم من تو خود دانی که بی زهر! به باغ کس گیایی بر نیامد
1 در کوی تو عقل بی قراریست بی روی تو روح سوگواریست
2 هر تار ز نرگس تو تیری است هر موی طره تو ماریست