- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز تیغ ناز خون خلق بیرحمانه می ریزد به آیینی که گویی باده در پیمانه می ریزد
2 فشارد بر دلم دندان ز هر دندانه از غیرت چو طرح اختلاط آن زلف کج با شانه می ریزد
3 به سعی خود گشودن کی توان قفل در روزی کلید اینجا بسان ماه نو دندانه می ریزد
4 گدازد آتش رشکش چنان امروز گلشن را که رنگ از ساغر گل چون می از پیمانه می ریزد
5 وطن در گرمسیر عشق رندی را سزد جویا که از خاکستر پروانه رنگ خانه می ریزد