ز تیغ ناز خون خلق بیرحمانه از جویای تبریزی غزل 487

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

ز تیغ ناز خون خلق بیرحمانه می ریزد

1 ز تیغ ناز خون خلق بیرحمانه می ریزد به آیینی که گویی باده در پیمانه می ریزد

2 فشارد بر دلم دندان ز هر دندانه از غیرت چو طرح اختلاط آن زلف کج با شانه می ریزد

3 به سعی خود گشودن کی توان قفل در روزی کلید اینجا بسان ماه نو دندانه می ریزد

4 گدازد آتش رشکش چنان امروز گلشن را که رنگ از ساغر گل چون می از پیمانه می ریزد

5 وطن در گرمسیر عشق رندی را سزد جویا که از خاکستر پروانه رنگ خانه می ریزد

عکس نوشته
کامنت
comment