- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز آهم بیستون چرخ، آتش تاب می گردد ز برق تیشهٔ من کوه آهن آب می گردد
2 ز بس در خود پی آن گوهر نایاب می گردم گریبان من از سرگشتگی گرداب می گردد
3 به یاد روی آن گل پیرهن شب چون کشم آهی کتان طاقتم را پرتو مهتاب می گردد
4 چه سازد با دل افسردگان شور و نوای من؟ نمک در دیدهٔ غافل نهادان خواب می گردد
5 حزین ازجوی خاطر سرو کلک جلوه زیب من چه خون ها می خورد تا مصرعی سیراب می گردد