بنمای رخ چون دیده را گرم از حزین لاهیجی غزل 962

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

بنمای رخ چون دیده را گرم تماشاکرده ای

1 بنمای رخ چون دیده را گرم تماشاکرده ای ور خوش بود مستوریت، ما را چه رسوا کرده ای

2 مومن برهمن می کند، نیرنگ سازی های تو رخ در نقاب افکنده ای، عشق آشکارا کرده ای

3 شوراب زمزم داده ای رگهای مژگان مرا این سینهٔ تفسیده را صحرای بطحا کرده ای

4 دامان یوسف کرده ای جیب و گریبان مرا شوق دل از کف داده را دست زلیخا کرده ای

5 زخم نمک سود مرا، شور بیابان داده ای آشوب مژگان مرا هم چشم دریا کرده ای

6 کو قدر غم پروردگی، کو مزد دیرین بندگی لطفی که با من کرده ای باگبر و ترساکرده ای

7 در قید زلف افکنده ای، کار پریشان خاطران گل را به دامان صبا، دفتر مجزا کرده ای

8 چشم حزین خسته را، دور از عذار خویشتن چون وامق دل سوخته، با داغ عذراکرده ای

عکس نوشته
کامنت
comment