تو ای دو دیده بگو کز از آشفتهٔ شیرازی غزل 1079

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

تو ای دو دیده بگو کز جگر چه می‌خواهی

1 تو ای دو دیده بگو کز جگر چه می‌خواهی تمام خون شد و آمد دگر چه می‌خواهی

2 ز هجر دیده یعقوب بستی ای یوسف دگر ز جان پدر ای پسر چه می‌خواهی

3 ز مصر قند چه خواهی و شکر از اهواز سخن بگوی و قند و شکر چه می‌خواهی

4 مرا ز تیر نظر مردمک به خون غلطید از این زیاده ز اهل نظر چه می‌خواهی

5 درخت مهر و وفا داد بار جور و جفا از این نهال به جز این ثمر چه می‌خواهی

6 ز دشت عشق سبکبار درگذر ای عقل به روز بادیه پرخطر چه می‌خواهی

7 به سوی شهر بقا رخت بر ز ملک فنا از این سراچهٔ پرشور و شر چه می‌خواهی

8 از این سراب شتابان برو به چشمه خضر چو بحر هست بگو کز شمر چه می‌خواهی

9 چو کار حشر بود با علی به روز حساب بیا بگو که ز جای دگر چه می‌خواهی

10 گرفته‌ای شکن زلف یار آشفته بگو ز حال خود آشفته‌تر چه می‌خواهی

11 به چشم خویش در آیینه بین رخ دلدار ببند دم ز حدیث و خبر چه می‌خواهی

عکس نوشته
کامنت
comment